خبری

خبری روستای بران علیا

خبری

خبری روستای بران علیا

  • ۰
  • ۰

دشت مغان از پنج شهر بیله سوار، پارس‌آباد، جعفرآباد، گرمی و اصلاندوز تشکیل شده است. طبق منابع یک سوم این دشت در ایران قرار دارد و مابقی در جمهوری آذربایجان است. از سال ۱۳۵۳ تا سال ۱۳۷۲ مرکزیت، شهر گرمی بود و دوران اوج مغان نیز در همین بازه زمانی بود که پس از جدا شدن از مشگین شهر توانست کم‌کم بر امکانات خود بیفزاید. بعد از آن مغان به سه شهر بیله سوار، گرمی و پارس‌آباد تقسیم شد. هم اکنون کشت و صنعت‌های شهرستان پارس‌آباد مغان زبانزد عام و خاص است. در میان این سه شهر بیله سوار کهن‌ترین شهر می‌باشد. اما طبق تحقیقات باستان شناسان تاریخ شهر گرمی مربوط به هزاران سال پیش است و وجود اشیای تاریخی بسیار که اکنون در موزه‌های شهرهایی همچون تبریز و اردبیل و ... موجود می‌باشند گواهی بر این مدعاست که این شهر دارای پیشینه بسیار بالایی است. همچنین آب و هوای مناسب این شهرستان نیز نه تنها در استان بلکه در منطقه آذربایجان نمونه است. خاک هر سه شهر مغان بسیار ارزشمند است و طبق اظهار نظر کارشناسان کشاورزی محصول دهی خاک این شهرها از دیگر مناطق بیشتر است. همچنین پارس‌آباد نیز زمین‌های حاصلخیز و مناسبی برای کشت دارد و از این رو نام و آوازه کشت و صنعت و دامپروری مغان در همه جا پیچیده است.

موقعیت جغرافیایی منطقه مغان و شهرستان پارس‌آباد:در قسمت شمالی جلگه مغان قرار گرفته و با مساحت ۱۵۵۴ کیلومترمربع، شمالی‌ترین شهرستان استان می‌باشد؛ که از لحاظ موقعیت ریاضی بین ۳۹درجه و۲۰دقیقه تا ۳۹درجه و۴۲دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۳۰دقیقه تا۴۸درجه و۱۰دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ واقع شده و از سطح دریا بطور متوسط ۴۵ متر ارتفاع دارد. این شهرستان از شمال به رودخانه ارس و جمهوری آذربایجان، از غرب به شهرستان کلیبردر استان آذربایجان شرقی، ازشرق به جمهوری آذربایجان و از جنوب و جنوب غربی به شهرستانهای بیله سوار و گرمی محدود می‌گردد. شهرپارس آباد در۳۹درجه و۳۹دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۵۴ دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ قراردارد. فاصله این شهراز مرکز استان اردبیل، ۲۲۰کیلومتر بوده و دارای ۳بخش می‌باشد.

چهره زمین و ناهمواری‌ها:

قسمت شمالی جلگه وسیع و حاصلخیزمغان شهرستان پارس‌آباد می‌باشدکه ازدامنه‌های شمالی کوه‌های خروسلوداغ و صلوات داغ در جنوب منطقه شروع گردیده و تا سواحل رود ارس در شمال بصورت سرزمینی نسبتاً هموار باشیب ملایمی گسترده شده‌است. بطور کلی چهره طبیعی منطقه را می‌توان به سه قسمت کوهستانی - کوهپایه‌ای و جلگه‌ای تقسیم نمود:

نواحی کوهستانی:

ارتفاعات جنوب، جنوب غرب و غرب منطقه راشامل می‌گردد که با شیب بیش از۱۰درصد از ارتفاع حداقل ۱۰۰متر به سمت جنوب و غرب برمیزان ارتفاع افزوده شده وتا حدود۷۰۰متر می‌رسد. دهستان قشلاق غربی، قسمتهای از بخش اصلاندوز، بخش مرکزی و دهستان قشلاق شمالی در این نواحی قراردارند.

نواحی کوهپایه‌ای:

بطور کلی زمین‌های کمتراز۱۰۰مترارتفاع متصل به کوهستان تا نزدیک جلگه را می‌توان جزو این ناحیه به حساب آورد. شیب زمین در این نواحی حدود ۱ تا ۱۰ درصد می‌باشد، کلاً اراضی مساعدبرای فعالیتهای کشاورزی ودامپروری وسکونت انسانی محسوب می‌گردد.

نواحی جلگه‌ای:

درشمال منطقه با شیب بسیار ملایم، کمتراز۵ درصدتاسواحل رودارس گسترش دارد و به دلیل وجود خاک‌های آبرفتی دانه ریز و رسوبی و حاصلخیز تماماً زمینهای عمده کشاورزی را تشکیل داده و از تراکم زیاد جمعیت برخوردار می‌باشد. این نواحی تا ارتفاع حداقل ۳۰متر از سطح دریا در منتهی‌الیه شمال شرق منطقه در دهستان ساوالان تداوم می‌یابد.

شهرستان مغان: شهرستان مغان (گرمی) در شمال غرب کشور ایران در فاصله ۱۱۰ کیلومتری مرکز استان اردبیل دارای طول جغرافیایی'۳˚۴۸، عرض جغرافیای '۱˚۳۹ و ارتفاع مرکز شهرستان (شهر گرمی) از سطح دریای آزاد ۱۱۰۰ متر می‌باشد این شهر ستان در مناطق کوهستانی قرار گرفته که از شمال به شهرستانهای بیله سوار و پارس‌آباد واز جنوب به شهرستان مشگین‌شهر و از شرق به جمهوری آذربایجان و از غرب به شهرستان کلیبر متصل می‌باشد. فاصله شهرستان مغان (گرمی) با شمالی‌ترین شهر دشت مغان یعنی پارس‌آباد ۹۵کیلومتر و با بیله سوار ۵۵کیلومتر و با اردبیل ۱۱۰کیلومتر و فاصله هوایی آن با تهران ۴۹۶ کیلومتر است و حدود ۳۳٪درصد از کل مساحت (وسعت) دشت مغان و ۶/۹ درصد از کل وسعت استان اردبیل را شامل می‌شود. براساس تقسیمات کشوری شهرستان مغان (گرمی) دارای وسعتی معادل ۱۷۲۵۲ کیلومتر مربع می‌باشد این شهرستان دارای دو شهر و سه بخش و نه دهستان و شامل ۳۱۹ روستا بوده که ۳۱۲ تای آن دارای سکنه و ۷ تای آن خالی از سکنه می‌باشد. براساس سرشماری آمار نفوس مسکن ۱۳۹۰ جمعیت شهرستان مغان (گر می) به تفکیک شهری و روستایی ارائه شده است که در این میان تعداد جمعیت شهر ی حدود۳۰هزار نفر و تعداد جمعیت روستایی آن حدود ۵۳هزار نفر می‌باشد دراین سال حدود ۰۸/۳۵ درصد جمعیت در نقاط شهری وحدود ۹۲/۶۴ درصد درنقاط روستایی سکونت داشته‌اند.

تاریخ[ویرایش]

مغان در کتب تاریخی[ویرایش]

از زمان‌های بسیار قدیم اقوامی در سرزمین مغان سکنی گزیده‌اند که ایرانیان به ایشان آذری یا آذربایجانی گفته‌اند و این کلمه را در زبان اروپایی قدیم مخصوصاً در یونانی آذربایجان و سرزمین آن‌ها را آذربایجان ضبط کرده‌اند. در زمان‌های بعد آذربایجان را شامل سرزمینی که در میان شروان و آذربایجان ایران بوده‌است می‌دانستند. به طور کلی نام آذربایجان از آغاز قرن اول میلادی در تاریخ ذکر شده‌است.[۱]

مرحوم سعید نفیسی نام قدیمی مغان را آموکان می‌داند، او در بخش معرفی سرزمین آذربایجان و مردم آن دیار می‌نویسد:

"پای آذری در سرزمین آذربایجان در خلافت عثمان بن عفان (۳۵–۲۳ هجری) باز شد. پیش از این خاندانی از آذربایجان در این سرزمین پادشاهی داشتند. نام (مغان) قدمت چند صد ساله دارد.[۲]

حاج زین العابدین شیروانی در کتاب «بستان السیاحه» در مورد موقعیت مغان چنین می‌نویسد:

" بعضی او را به واو نویسند. ولایتی است مشهور و دیاریست مذکور، مشتمل است بر بلاد قدیم و نواحی عظیمه و مراتع دلکش و موضع بسیار خوش از اقلیم پنجم و هوایش خرم و محدود است از شمال به ولایت شیروان و از جنوب به ملک آذربایجان و از شرق به ارض تالش و از مغرب بهگرجستان.[۳]

امروزه، مردم محلی و بومی منطقه به خصوص شاهسون‌ها، مغان را مغان می‌گویند.

نظامی گنجوی در مورد مغان می‌گوید:

به فصل گل به موقان است جایش که تا سرسبز باشد خاک پایش

مغان در سفرنامه‌ها[ویرایش]

مغان در سفرنامه آدام اولئاریوس

آدام اولئاریوس در سال ۱۵۹۹ میلادی در شهر آشرس لبن (Aschersleben) آلمان در خانواده یک کفاش متولد شد. چون وضع مالی خانواده اش خوب نبود تحصیلات خود را با زحمت زیاد در حالی که کار می‌کرد ادامه داد و در سال ۱۶۲۰ میلادی وارد دانشگاه شد و در رشته علوم دینی مشغول تحصیل شد و در ضمن آن در رشته‌های ریاضی، نجوم، و زمین‌شناسی نیز تبحر پیدا کرد. سپس وارد دانشگاه فلسفه شد و در سال ۱۶۲۷ فارغ‌التحصیل گردید. اولئاریوس به عنوان مستشار و دبیر اول سفارت کشور شاه زاده نشین شلزویگ هلشتین (Schleswig Holstein) در ایران مشغول کار شد و با ثبت خاطرات و وقایع روزانه سفر خود، اقدام به چاپ سفرنامه خود نمود. متن زیر از کتاب وی برگرفته شده است.

آدام اولئاریوس در فصل ششم سفرنامه خود تحت عنوان مسافرت از شماخی تا اردبیل در مورد مغان چنین می‌نویسد: «... آخر ماه مارس به دهکده جوات در کنار رودخانه کر رسیدیم. خانه‌های این دهکده با نی ساخته شده بود و روی آن را با گل پوشانده بودند. ربع مایل بالاتر رود آراکس که امروز به آن ارس می‌گویند جریان دارد. سرچشمه ارس از جنوب باختری و رودخانه کر از باختر و شمال باختری است. پهنای هر رودخانه یکصد و چهل قدم و آب جاری در آن قهوه‌ای رنگ، آرام و عمیق است و بین دو کناره نسبتاً بلند جریان دارد. در کنار این رودخانه و نیز در تمام دشت مغان نیشکر و به وفور و گاهی برخی از آن به قطر یک بازو می‌روید. رودخانه کر مرز بین شروان و دشت مغان را بوجود آورده است. در کنار دهکده جوات پل بزرگی وجود دارد که ما روز دوم آوریل از روی آن گذشتیم و در آن طرف رودخانه یعنی منطقه مغان از سوی یک مهماندار یا بلد جدید که خان اردبیل اعزام داشته بود مورد استقبال قرار گرفتیم ...».

«به هر حال سفر را ادامه دادیم و مسیر راه تقریباً یک مایل از ارس به طرف بالا بود. توقف شبانه ما در مرغزاری در فاصله نیم مایلی از ساحل و در کلبه‌های چوپانی مدور شکل بود که مهماندار به خاطر ما از قبل دستور فراهم کردنشان را داده بود.»

«روز سوم آوریل مرغزار مذکور را پشت سر گذاشتیم و شب را در همان کلبه‌ها که مهماندار آن را از جای خود کنده و جلوتر فرستاده بود، بسر بردیم. در آن روز چند گله بزرگ از وحوش را که ترکها آن را جیران و ایرانیها آهو می‌نامند، دیدیم. اینها تقریباً شبیه گوزن هستند ولی پشمشان سرخ رنگ و شاخشان مانند شاخ بز به طرف عقب خم شده است و بسیار تند می‌دویدند. این نوع حیوان وحشی گویا فقط در مغان، شماخی، قره باغ و مراغه وجود دارد. در کنار نهری که بالا رود (بالها رود) نام داشت و ما برای لحظه‌ای استراحت و نوشیدن در آنجا توقف کردیم، تعداد زیادی لاک پشت دیدیم. آنها در کنار ساحل بلند و روی زمین و تپه‌ها سوراخهایی در ماسه و شن کنده و در آن تحمگذاری کرده بودند ...».

«پنجم آوریل به انتهای دشت مغان یعنی به کوه‌ها و سرزمین باجروان رسیدیم. از میان نهری گذشتیم و شب را در دهکده‌ای بنام شیخ مراد گذراندیم. خانه‌ها در اطراف و میان کوه ساخته شده بود. خانه‌های واقع در جلوی دهکده را با قطعات سنگ و خانه‌های عقبی را در داخل کوه ساخته و روی آن را با نی پوشانده بودند ...».

«روز ششم همین ماه مسافرت را در بالای کوه و بین آن ادامه دادیم. میان راه در جاهای مختلف درخت انجیر دیدیم که بطور وحشی روئیده بود. همان روز به دهی خالی از سکنه رسیدیم، هنوز وسایل خود را برای استقرار آماده نکرده بودیم که به ما خبر دادند در پائیز گذشته (۱۰۴۵ ه ق) بیماری وبا تمام اهالی این دهکده را به هلاکت رسانده است بنابراین توقف را جایز ندانسته فوراً از ده خارج شدیم و در بیابان برای خود خمیه زده و سایرین زیر آسمان و بدون سرپناه مشغول استراحت شدند؛ ولی هنگام شب کلبه‌های گرد پیشین که مهماندار آن را بر پشت گاوهای نر حمل می‌کرد رسید و در آنها اقامت کردیم. این کلبه‌ها با چند چوب دراز و پیچ و خم دار که در راس توسط صفحه‌ای به یکدیگر متصل می‌شدند، ساخته شده بود و در موقع لزوم جدا و مجدداً به هم وصل می‌شدند و مورد استفاده قرار می‌گرفتند. وقتی که هوا را مهی غلیظ و بدبو فرا گرفت و سرد شد، دیدیم که چند نفر از همراهان به یکی از همان خانه‌های روباز ده رفتند و در میان منزل هیزم آتش کرده‌اند. ما نیز به آنها پیوستیم و شرابی را که در شب پیش تهیه کرده بودیم به میان آوردیم و مشغول نوشیدن شدیم. آن شب را با ترس از بیماری وبا و گفتگوهای شیرین و سرگرمیهای مختلف به صبح رساندیم (۱۶۳۵ م).»

آدام آلئاریوس از دشت مغان به اردبیل رفته و مدتی طولانی در آن شهر می‌ماند و رهسپار گیلان می‌شود. آلئاریوس سپس از گیلان به مقصد شماخی حرکت کرده و این بار نیز از دشت مغان عبور کرده و در مورد این منطقه در سفرنامه خود چنین می‌نویسد:

«دربارهٔ دشت مغان آنچه باید گفته شود این است که درازای آن بیش از شصت و پهنایش را بیست مایل تخمین می‌زنند و ترک‌ها این دشت را مین دون لوک (هزار سوراخ دود) و ایرانیها موغان یا موکان می‌نامند، زیرا در این دشت اقوام و نژادهای مختلفی زندگی می‌کردند که در زمان ... به مخالفت با ایشان برخاسته و از این جهت آنها را به این منطقه تبعید کرده بودند که نه در شهرها و نه در دهات اجازه اقامت داشتند، بلکه فقط می‌بایست در کلبه زندگی کنند. این افراد را سومک رعیتی می‌نامند، زیرا بخشی از آنها به عنوان برده‌های فلک زده باید اسیر شاه باشند و گروه دیگر چون امکانات بسیار محدودی برای معیشت در اختیارشان گذاشته شده در فقر و بدبختی زندگی می‌کنند. اهالی دشت مغان از طریق گله داری زندگی را می‌گذرانند. تابستان راهی دامنه کوه‌های سبلان که چراگاه و آب و هوای خنک دارد می‌شوند و در زمستان بساط زندگی را بر پهنه دشت باز می‌کنند.»

  • ۰
  • ۰

روستای بران علیا با شهرستان پارساباد پنجاه کیلومتر فاصله دارد

وبا بخش اصلاندوز ۱۸کیلومتر فاصله دارد این روستا دارای یک دهیار

می باشد که از اهالی خود این روستا است.

اهالی روستای بران علیا به کار های کشاورزی ودامداری وشغلهای آزاد مانند رانندگی

یا مغازه داری مشغولند.

روستای بران علیا تقریبا در یک کیلو متری رودخانه دررود قرار دارد که این رود خانه قبلا

به صورت دایمی درحال جریان بود اما امروزه با عنایت مسولان آب یک رودخانه کاملا فصلی

به شمار می رود.

وبه همین علت روستاییان در فصل بهار وتابستان به خاطر نداشتن آب زراعت وآب سالم شرب

درد سرهای زیادی می کشند ویک جمله معروف مربوط به بران این است که می گویند

بران تشنه است واین حرف کاملا صحت دارد/.

  • ۰
  • ۰
روستای بران از استان اردبیل شهرستان پارساباد

بخش اصلاندوز است که این روستا در کنار جاده

پارساباد به مشکین قرار دارد ومی تونم بگم یکی

از بزرگترین روستای اطراف پارساباد واصلاندوز به

شما می رود 

  • ۰
  • ۰



  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.